- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بس که کردم در فراق روی جانان انتظار کرد ما را در جدایی زار و حیران انتظار
2 انتظارم مونسی شد گوئیا در روز و شب بس که کردم در غم آن سست پیمان انتظار
3 روزگاری تا دل من درد دوری می کشد بر عناء صبر و بر امّید درمان انتظار
4 هر زمان گویم که ای دل ترک عشق او بگو در وفای بی وفایی چند بتوان انتظار
5 باز گویم بر امید دولت روز وصال عاشاقن را خوش بود بر بوی جانان انتظار
6 دل قوی دار و مترس از هجر او مردانه باش عیب نبود گر کشند از بهر خوبان انتظار
7 در فراق روی او جان از جهان بیزار شد بیش ازین طاقت نمی آرد دل و جان انتظار