جامی

جامی

جامی
جامی

بس که می آیم به کویت شرم می آید مرا از جامی غزل 53

غزل 53 ام از 3391 فاتحة الشباب - غزلیات

بس که می آیم به کویت شرم می آید مرا

1 بس که می آیم به کویت شرم می آید مرا چون کنم جای دگر خاطر نیاساید مرا

2 از سر کویت من بی صبر و دل هر جا روم گر چه باغ خلد باشد دل فرو ناید مرا

3 هر طرف صد خوبرو در جلوه نازند لیک از همه نظاره روی تو می باید مرا

4 وه چه گفتم من که بینم گاه گاهی روی تو دیگری را خوبرو گفتن نمی شاید مرا

5 بی خودی من ز عشقت گر چه از حد درگذشت هر که بیند روی تو معذور فرماید مرا

6 گر تو را باشد گهی پروای غم فرسودگان نیست غم گر جان و دل از غم بفرساید مرا

7 گفته ای جامی کم است از خاک پای ما بسی زین تفاخر شاید ار سر بر فلک ساید مرا

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر بس که می آیم به کویت شرم می آید مرا

شاعر شعر بس که می آیم به کویت شرم می آید مرا چه کسی است ؟

شاعر شعر بس که می آیم به کویت شرم می آید مرا جامی می باشد.

شعر بس که می آیم به کویت شرم می آید مرا در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 9 سروده شده است.

قالب شعر بس که می آیم به کویت شرم می آید مرا چیست ؟

قالب شعر بس که می آیم به کویت شرم می آید مرا غزل است

مضمون اصلی شعر بس که می آیم به کویت شرم می آید مرا چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.