دوش پیمانه تهی آمدم از از هلالی جغتایی غزل 371

هلالی جغتایی

آثار هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

دوش پیمانه تهی آمدم از می خانه

1 دوش پیمانه تهی آمدم از می خانه کاشکی! پر شود امروز مرا پیمانه

2 بعد مردن اگر از قالب من خشت زنند آیم و باز شوم خشت در می خانه

3 خواستم کین دل سودا زده عاقل گردد وه! که عاقل نشد و ساخت مرا دیوانه

4 آفتابی و رخت شمع جهان افروزست همه ذرات جهان گرد سرت پروانه

5 می تپد مرغ دلم بر سر آن دانه دل چه کند؟ خرمن عمرست همین یک دانه

6 آشنایی ز جفاهای تو محرومم ساخت ای خوش آن روز که بودیم ز هم بیگانه!

7 قصه خویش به احباب چه گویم هر شب؟ این شب آن نیست که کوته شود از افسانه

8 دوش در کلبه ویران هلالی بودیم حال دیوانه خرابست درین ویرانه

عکس نوشته
کامنت
comment