-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شده شرمسار به دوران تو پیمانهٔ حسن نگهت مست می و چشم تو میخانهٔ حسن
2 چه بهشتی است جمال تو که هر حلقهٔ زلف شده در دیدهٔ عشاق پریخانهٔ حسن
3 به تماشا رود و دیدهٔ بیدار شود گوش در خواب اگر بشنود افسانهٔ حسن
4 نیست با بلبل جان بلبل گل را نسبت نیست پروانهٔ این شمع چو پروانهٔ حسن
5 کرده ابروی تو از چین جبین نقش [و] نگار عکس طاقی که به دل هاست ز کاشانهٔ حسن
6 نیست جز خال رخ ماهوشان در دل ما نشود سبز از این خاک بجز دانهٔ حسن
7 خط و خال، چشم سیه، زلف پریشان حاضر خاطر جمع ندیدیم بجز خانهٔ حسن
8 آشنای دل دیوانه نگردد هرگز مشرب هر که سعیدا شده بیگانهٔ حسن