شده شرمسار به دوران تو پیمانهٔ از سعیدا غزل 524

سعیدا

سعیدا

سعیدا

شده شرمسار به دوران تو پیمانهٔ حسن

1 شده شرمسار به دوران تو پیمانهٔ حسن نگهت مست می و چشم تو میخانهٔ حسن

2 چه بهشتی است جمال تو که هر حلقهٔ زلف شده در دیدهٔ عشاق پریخانهٔ حسن

3 به تماشا رود و دیدهٔ بیدار شود گوش در خواب اگر بشنود افسانهٔ حسن

4 نیست با بلبل جان بلبل گل را نسبت نیست پروانهٔ این شمع چو پروانهٔ حسن

5 کرده ابروی تو از چین جبین نقش [و] نگار عکس طاقی که به دل هاست ز کاشانهٔ حسن

6 نیست جز خال رخ ماهوشان در دل ما نشود سبز از این خاک بجز دانهٔ حسن

7 خط و خال، چشم سیه، زلف پریشان حاضر خاطر جمع ندیدیم بجز خانهٔ حسن

8 آشنای دل دیوانه نگردد هرگز مشرب هر که سعیدا شده بیگانهٔ حسن

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر