- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 یا رب آن ماه است یا خورشید یا بُت یا پری راستی را خوش جگر سوزی و چابک منظری
2 سرو خوانم قامتت را یا صنوبر یا خدنگ زهره گویم جبهه ات را یا سهیل ار مشتری
3 مادرت گر آدمی بوده ست بی هیچ اشتباه پس پری را بر تو افتاده ست مهرِ مادری
4 کس بدین صورت نمی دانم که در آفاق هست احسن الله تا چه نقش است این زهی صنعت گری
5 گر به چین بگذشتیی صورتپرستان مجتمع توبه کردندی به اخلاص از بتان آزری
6 با چنین شکل و شمایل بس چنین بی چاره را کرده باشی هم به جان نومید و هم از دل بری
7 من به حیرت مانده از چشمانِ شوخت وز دماغ خود تو سر بر می نیاری و به من در ننگری
8 از که خواهم داد و فریاد از که دارم گر قضا با تو افتاده ست و تو هم خصمی و هم داوری
9 بارها گفتم نزاری را نظر کاری مکن هیچ درمان نیست گو جان می کن و خون می گری
10 دل ببرد و دین بخواهد بردن این ترک الغیاث دست گیرا تا چه خواهی کرد هان ای تنگری