عید شد، ما را دل از امیر شاهی سبزواری غزل 104

امیر شاهی سبزواری

آثار امیر شاهی سبزواری

امیر شاهی سبزواری

عید شد، ما را دل دیوانه زندانی هنوز

1 عید شد، ما را دل دیوانه زندانی هنوز گل شکفت از گریه، چشمم ابر نیسانی هنوز

2 سبزه تر خاست زان لب‌ها و من رفتم ز هوش ناچشیده جرعه‌ای زان راح ریحانی هنوز

3 گر بدانی سوز من، رحم آیدت بر روز من جان من، آگه نه‌ای زین محنت جانی هنوز

4 گریه‌های گرم بین ابر بهاری را به باغ گل به رویش خنده‌ای ناکرده پنهانی هنوز

5 گفته‌ای: دانسته‌ام شاهی گدای کوی ماست عمر اگر باقی بود زین بهترش دانی هنوز

عکس نوشته
کامنت
comment