- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عید می آید و مردم مه نو میطلبند دید ها طاق خم ابروی او میطلبند
2 شب قدر و به عیدی که کم آبد بنظر همه در طرة آن سلسله مو میطلبند
3 هر طرف سرو قدان چون علم عید روان جای در عید گاه آن سر کو میطلبند
4 روی در قبله بثان کرده ز ابر و محراب حاجت خود همه از آن روی نکو می طلبند
5 ساقیا رطل نه از دست که مستان امروز می ز خمخانه عشقت بسبومی طلبند
6 از حریفان همه عیدی طلبند از می و نقل هر چه خواهد بنو جمله ازو میطلبند
7 مهر خان زلف چو چوگان همه بر دوش کمال وقت سر باختن است از تو چو گو میطلبند