- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عید می آید و وقتست که در مه نگریم پرده برگی که از مه به تو مشتاق تریم
2 از جمال تو که عیدست و به همه ماند راست گر گماریم نظر بر به نو کج نظریم
3 هست در عید دگر کشتن ما فکر بعید پیش روی تو چه محتاج به عید دگریم
4 سر زلفت شب قدرست و غنیمت شب قدر یک شب آن عقد بگیریم و غنیمت شمریم
5 ساقیا باده ده و نقل که شد نوبت آن که دگر روزه خوریم و غم روزی نخوریم
6 پست شد غلغل تسبیح و تراویح هنوز به حق روزه کز آن و لوله با دردسریم
7 روزه خوردیم و فسم هم به نماز تو کمال که دگر دردسر خویش به مسجد نبریم