- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عید آمد ای نگارین بردار جام باده و زبند غم برون شو تا دل شود گشاده
2 عهد صبوح نوکن جام می کهن ده کم کن به عیش شیرین تلخی جام باده
3 گوئی شبی ببینم من شادمان نشسته تو همچو شمع رخشان در مجلس ایستاده
4 تو قصد رقص کرده من عزم پای بوست تو دست من گرفته من در پی ات فتاده
5 تو مست عیش گشته من مست شور عشقت تو کام خویش رانده من داد وصل داده
6 تو نرم کرده دل را من دل دلیر کرده زلف کجت گرفته لب بر لبت نهاده
7 آیا بود که روزی در دست نرد وصلت نقشی چنین برافتد با آن نگار ساده
8 ای چنگی نواگر برگوی این غزل را بهر صبوح عیدی در بزم شاهزاده
9 شاهی که چون رخ آرد در کارزار چون پیل در پای اسبش افتد خورشید چون پیاده