- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عید و بر قندان تویی، ای جان جان جان من صد هزاران جان فدای عید و بر قندان من
2 من در آن حسن جهانگیر تو حیران ماندهام وز جنون من جهانی مرد و زن حیران من
3 همچو ذره در سماع آیند پیش آفتاب گر به کوی عاشقان آیی، که کو مستان من؟
4 از وصالت جان فنا شد، دل به کام خود رسید زان کرامتها چه کم؟ ای گنج بیپایان من
5 نیک مهجورم، مگر وصلت به فریادم رسد تا حیاتی یابد از تو جان سرگردان من
6 ای سرور جان من از آتش سودای تو ای کمال دین من وی رونق ایمان من
7 پای تا سر قاسمی مستغرق احسان تست کان احسانها تویی، شاباش، ای سلطان من!