1 ای چارده ساله مه که در حسن و جمال همچون مه چارده رسیدی بکمال
2 یا رب نرسد به حسنت آسیب زوال در چارده سالگی بمانی صد سال
1 هر چند بطاعت تو عصیان و خطاست زین غم نکشی که گشتن چرخ بلاست
2 گر خستهای از کثرت طغیان گناه مندیش که ناخدای این بحر خداست
1 از گل طبقی نهاده کین روی منست وز شب گرهی فگنده کین موی منست
2 صد نافه بباد داده کین بوی منست و آتش بجهان در زده کین خوی منست
1 آن عشق که هست جزء لاینفک ما حاشا که شود به عقل ما مدرک ما
2 خوش آنکه ز نور او دمد صبح یقین ما را برهاند ز ظلام شک ما
1 ای دلبر ما مباش بی دل بر ما یک دلبر ما به که دو صد دل بر ما
2 نه دل بر ما نه دلبر اندر بر ما یا دل بر ما فرست یا دلبر ما