- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 الا! ای نفس، خودکامی و خودبین از آن گشتی اسیر سجن سجین
2 چه چین در ابرو آوردی که گشتی اسیر لعبتان چین و ما چین
3 جهان اندر جهان آواره گشتم «فویل ثم ویل للمساکین »
4 دلم را زنده گردانیده وصلت چو باد صبح دم بر برگ نسرین
5 بیا، ای ساقی جانها، فرو ریز شراب ارغوان در جام زرین
6 فدای ماه رویت جان و دلها اسیر زلف مشکین جان مسکین
7 بیا در باغ و بستان، تا ببینی بساتینست در صحن بساتین
8 خدایا، از بلای خود نگه دار بحق حرمت طاها و یاسین
9 خدا بین باش، قاسم، تا توانی که خودبینی نشاید در خدابین