-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 اکئوس تلالات بمدام ام شموس تهللت بغمام
2 از صفای می و لطافت جام در هم آمیخت رنگ جام، مدام
3 همهجا مست و نیست گویی می یا مدام است و نیست گویی جام
4 چون هوا رنگ آفتاب گرفت رخت برگیرد از میانه ظلام
5 چون شب و روز در هم آمیزند رنگ و بوی سحر دهند به شام
6 جام را رنگ و بوی می دادند تا ز ساقی و می دهد اعلام
7 رنگ جام ارچه گشت گوناگون از چه افتاد بر وی این همه نام؟
8 از دو رنگی ماست این همه رنگ ورنه یک رنگ بیش نیست مدام
9 مجلس آراستند صبح دمی تا صبوحی کنند خاصه و عام
10 خاص را باده خاصگی دادند عام را دردیی به رسم عوام
11 عامه از بوی باده مست شدند خاص خود مست ساقیند مدام
12 مست ساقی به رنگ و بو چه کند؟ حاضران را چه کار با پیغام؟
13 بادهنوشان، که کار آب کنند، خاک را تیزتر کنند مسام
14 جرعهای کان ز خاک نیست دریغ بر چو من خاکیی چراست حرام؟
15 ساقی، ار صاف نیست، دردی ده باش، گو، هر چه هست، پخته و خام
16 چه شود گر کنی درین مجلس ناقصی را به نیم جرعه تمام ؟
17 در دو عالم نگنجم از شادی گر مرا بوی تو رسد به مشام
18 سر این جام و باده کشف کنم نزند تا غلط ره اوهام
19 باز گویم که: این چه رنگ و چه بوست می کدام است و جام باده کدام؟
20 بوی وجد است و رنگ نور صفات می تجلی ذات و جام کلام