نشئهٔ سرشار چشم مست ساقی کار کرد از سعیدا غزل 252

نشئهٔ سرشار چشم مست ساقی کار کرد

1 نشئهٔ سرشار چشم مست ساقی کار کرد راه ناهموار هستی را به ما هموار کرد

2 خواب غفلت در شب هستی ز هوشم برده بود یاد او کردم تپیدن های دل بیدار کرد

3 زرد روتر می شود از مهر در چشم کسان گرمی عشق تو را هر کس به غیر اظهار کرد

4 در ریاض دهر هر کس را که از باد طمع غنچهٔ امید تا گل کرد او را خوار کرد

5 لذت طعم شراب بیخودی را چون برد هر که راه و رسم اهل ذوق را انکار کرد

6 شکر لله شد خلاص از حلقهٔ اهل ریا تا سعیدا رشتهٔ تسبیح را زنار کرد

عکس نوشته
کامنت
comment