- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 روز کسوف ار کند قصد بدوزد به تیر قبه سیمین ماه بر سپر آفتاب
2 گاه ز فیض کفش، خاک مرصع بساط گاه ز گرد روز معنبر نقاب
3 کی شودش همعنان خیل ملک چون نداشت پایه پهلو زدن ماه نوش در رکاب
4 ای کف خنجر کشت کرده ز جان صد هزار خصم جگر تشنه را سیر به یک قطره آب
5 رای تو بر آسمان بارگهی زد که هست بافته از قطب میخ تافته صبحش طناب
6 حمله قهر تو ساخت زهره شیران تباه آتش تیغ تو کرد گرده گردان کباب
7 در عجبم تا چرا کرد به دوران تو صدمه باران و باد گنبد گل را خراب
8 فتنه بیدار را عدل تو در خواب کرد فتنه نبیند دگر چشم جهان جز به خواب
9 کرده به زخم زبان سرزنش سرکشان تیغ جهانگیرت آن هندوی مالک رقاب
10 خرد کو هست عالم را آب و جد چو طفلان بیش رایت خوانده ابجد
11 تو خورشیدی و تختت چرخ چارم چهارش پایه چار ارکان عالم