بر عزیزان غمزهٔ شوخ تو خواری از کمال خجندی غزل 342

کمال خجندی

آثار کمال خجندی

کمال خجندی

بر عزیزان غمزهٔ شوخ تو خواری می‌کند

1 بر عزیزان غمزهٔ شوخ تو خواری می‌کند غمزهٔ تو خواری و زلف تو باری می‌کند

2 در ملاک عاشق بیچاره چشم و زلف تو این یکی بی‌صبری و آن بی‌قراری می‌کند

3 اگر نماید خوبرو جور و کند صد دشمنی مهربانی می‌نماید دوستداری می‌کند

4 عاشق دیدار را دیدار آرد در خروش عندلیب از شوق گل فریاد و زاری می‌کند

5 خاک را هم من به من گر بگذری آن لطف تست آب را بر خاک لطف خویش جاری می‌کند

6 چون ز پیشم می‌روی جان می‌سپارم من به غم هر کرا شد عمر لابد جان‌سپاری می‌کند

7 گرچه بود اول گدای شهر ما اکنون کمال تا به آن به کرد پاری شهریاری می‌کند

عکس نوشته
کامنت
comment