- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 پیشتر زین چند گاهی دل پریشان داشتم خود چه میگویم ز دل صد رنج بر جان داشتم
2 یوسف مصر کرم را از تکسر شکوهای بود و من یعقوب وش دل بیت احزان داشتم
3 آن علی علم حسن سیرت علاءالدین حسین کز غم او چشم و دل گریان و بریان داشتم
4 بسکه بر خاطر ملالت بود مستولی مرا همچو گنج آرامگه در کنج ویران داشتم
5 از جفای چرخ چوکانی دل آزرده را بر سر میدان غم چون گوی گردان داشتم
6 گر چه بر من ز آن تکسر گشت رمزی آشکار لیک چون خوش نامدم از خویش پنهان داشتم
7 ور چه یکساعت نبودم دور ازو بی درد دل لیکن از دیدار او امید درمان داشتم
8 منت ایزد را که دیدم در زمان صحتش گشته ایمن ز آنچه دل از وی هراسان داشتم
9 بعد ازین شکرست چون ابن یمین کارم از آنک حاصلم شد هر چه چشم آن ز یزدان داشتم
10 گر بماضی شرح دادم اختصاص خود بدو ظن مبر کانحال ماضی بد که من آن داشتم
11 داشتم در دل هوای او و خواهم داشتن تا ابد چون دائم او را رکن ایمان داشتم