1 ای با رخت انوار مه و خور همه هیچ با لعل تو سلسبیل و کوثر همه هیچ
2 بودم همه بین چو تیزبین شد چشمم دیدم که همه تویی و دیگر همه هیچ
1 اختر برج شرف کاینات گوهر درج صدف کاینات
2 جنبش اول ز محیط قدم سلسله جنبان وجود از عدم
1 چون سلامان آن نصیحت گوش کرد بحر طبع او ز گوهر جوش کرد
2 گفت شاها بنده رای توام خاک پای تخت فرسای توام
1 دید مجنون را یکی صحرا نورد در میان بادیه بنشسته فرد
2 ساخته بر ریگ ز انگشتان قلم می زند حرفی به دست خود رقم