1 ای جملهٔ خلق را ز بالا و ز پست آورده ز لطف خویش از نیست به هست
2 بر درگه عدل تو چه درویش و چه شاه؟ در سایهٔ عفو تو چه هشیار و چه مست؟
1 ناگه بت من مست به بازار برآمد شور از سر بازار به یکبار برآمد
2 مانا به کرشمه سوی او باز نظر کرد کین شور و شغب از سر بازار برآمد
1 زان پیش که دل ز جان برآید جان از تن ناتوان برآید
2 بنمای جمال، تا دهم جان کان سود بر این زیان برآید
1 شوری ز شراب خانه برخاست برخاست غریوی از چپ و راست
2 تا چشم بتم چه فتنه انگیخت؟ کز هر طرفی هزار غوغاست