1 ای شمس سرت میل به پستی دارد چشمت هوس خاک پرستی دارد
2 باران صبوحی به سرت آمدهاند برخیز، اگر هوایِ مستی دارد
1 هرگزت روزی هوای ما نخاست آخر این نامهربانی تا کجاست
2 ما به تو مشتاق و تو از ما ملول عاشق تنها به حسرت مبتلاست
1 تشنه ام ساقی بیاور کاس را بیش نشنو قول هر نسناس را
2 تو بگردان دور خود دور زمان گو بگردان بر سر ما آس را
1 طاقت بار ملامت نبود گردون را وین شرف شیفتگان راست نه هر مادون را
2 من دل سوخته با این همه خامان چه کنم نافه را بوی بود نی جگر پر خون را