1 ای قتل مرا کشیده مژگانت صف هر تیری ازان جان مرا کرده هدف
2 جز آنکه دران ورطه شود عمر تلف زان صف نتوان رفت برون هیچ طرف
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 مه من در شبستان چونکه نو شد جام می شبها نماید از شفق می از حباب ریزه کوکبها
2 دهن شد چشمه حیوان ترا از عین نایابی دو لعل جانفزای دلکشت آن چشمه را لبها
1 کس نخل ناز چون قدت ای سیمبر ندید چون لعل می پرست تو گلبرگ تر ندید
2 جان از لب تو راند سخن لیک ازان دهن ظاهر نکرد هیچ تکلم مگر ندید
1 میرود یار جدا زو کار بر من مشکل است داغ هجرم بر تن و نیش فراقم بر دل است
2 باده دور از وی کجا آرد نشاطم ای رفیق زانکه آب زندگی بیاو چو زهر قاتل است
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **