ای باد صبح آن گل سیراب را بپرس از جامی غزل 474

ای باد صبح آن گل سیراب را بپرس

1 ای باد صبح آن گل سیراب را بپرس وان ماه شب فروز جهانتاب را بپرس

2 از ما که کرده ایم چو دریا ز گریه چشم آن در ناب و گوهر نایاب را بپرس

3 کوته کنم حدیث ز رندان پاکباز یار دروغ وعده قلاب را بپرس

4 احباب را ز فرقتش از دیده رفت نور آن نوربخش دیده احباب را بپرس

5 دل را ببین سجودکنان پیش ابرویش آن بت پرست گوشه محراب را بپرس

6 جان کز تنم رمید ز نوش لبش بجوی از حال طوطی آن شکر ناب را بپرس

7 جامی به خواب دید که مه در کنار اوست تعبیر خواب عاشق بی خواب را بپرس

عکس نوشته
کامنت
comment