دم مردن ز شوق آن که یار دلنواز از عرفی شیرازی غزل 254

عرفی شیرازی

آثار عرفی شیرازی

عرفی شیرازی

دم مردن ز شوق آن که یار دلنواز آید

1 دم مردن ز شوق آن که یار دلنواز آید رود صد بار جانم، با نفس ، بیرون و باز آید

2 نهان هر نامنهٔ عجزی که بنویسم به لطف او روان ناگشته ، محرم، صد جوابش پیش باز آید

3 زند بر کربلا صد طعنه، فردا، عرصهٔ محشر اگر نازت به آن هنکامه با این ترکتاز آید

4 ملائک رابه داغ رشک مرغان هوا سوزد به سوی دشت هر گه، با صدای طبل باز آید

5 دل معشوق را ذوق است از همراهی عاشق که گر محمود را گویی بیا، اول ایاز آید

6 به ناز ونعمت جنت مناز، اندیشه کن، رضوان که عرفی از بهشت درد، با آن برگ و ساز آید

عکس نوشته
کامنت
comment