- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دوشینه سخن از خم آن زلف دوتا رفت دل بسته او گشت و روان از بر ما رفت
2 گویند جدایی نبود سخت ولیکن بر ما ز فراق تو چه گویم که چهها رفت
3 طوفان تنوری که از او مانده اثرها آن خون دلی بود که از دیده ما رفت
4 از آمدن و رفتن دلبر عجبی نیست از راه وفا آمد و از راه جفا رفت
5 بودش لب لعل تو تمناگه رفتن چونان که سکندر ز پی آب بقا رفت
6 تا لب بنهد بر لب بلقیس سلیمان هدهد چو صبا بیخبر از او به سبا رفت
7 زاهد سوی میخانه شو و صومعه بگذار تا خلق نگویند که از روی ریا رفت
8 می خوردن ما روز ازل خود بنوشتند هان بر قلم صنع مپندار خطا رفت
9 مجنون صفت ار شد به سر کوی خرابات وحدت به گمانم که هم از راه دعا رفت