1 به هنگام تبسم های جانان شکر ریزد ز مروارید و مرجان
2 از آن ترسم که گوید یار فایز که من هم معجزی داریم نمایان
1 تو بر من بگذری چون برق رخشان منت چون رعد اندر پی خروشان
2 ز باران سرشک چشم فایز بروید لاله چون فصل بهاران
1 نه از دل می رود بیرون خیالت نه از یادم رود یک دم وصالت
2 معاذالله رود از یاد فایز رخ و زلف و لب و دندان و خالت
1 برو قاصد که در رفتن ثوابست به تعجیلی برو حالم خرابست
2 به تعجیلی برو در پیش دلبر بگو فایز دمادم در عذابست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به