گر مستی و گر هواپرستی از حکیم نزاری قهستانی غزل 1140

حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

گر مستی و گر هواپرستی

1 گر مستی و گر هواپرستی از ما بگذر چنان که هستی

2 در شور که در هوای شیرین هم شیفتگی به است و مستی

3 چون سدره اگر بلند قدری با همت خود هنوز پستی

4 لافی زدی از مصاف وحدت وز حمله‌ی اولین بجستی

5 اندیشه کن از جنود ارواح یاد آر ز ساغر الستی

6 با ما به وفاق عهد کردی وز ما به نفاق برشکستی

7 سودت نکند ثناسرایی چون سینه‌ی سرّ ما بخستی

8 دستان چه کنی که پورِ دستان شمشیر همی زند دو دستی

9 رسوا کندت نزاریا عشق گر قلب به ناقدان فرستی

10 با خویش چه می‌کنی ز خود دور بی‌خویشتنی و بباش و رستی

عکس نوشته
کامنت
comment