- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مست با رخسار آتشناک بیرون تاختی جلوه ای کردی و آتش در جهان انداختی
2 چون نمی پرداختی آخر بفکر کار ما کاشکی! اول بحال ما نمی پرداختی
3 بی نوا گشتم بکویت چون گدایان سالها وه! که یک بارم بسنگی چون سگان ننواختی
4 ای دل درویش، با خوبان نظر بازی مکن کندرین بازیچه نقد دین و دل پرداختی
5 بس که کردی ناله، ای دل، بر سر بازار و کوی هم مرا، هم خویش را، رسوای عالم ساختی
6 بهر خونریز هلالی تیغ خود کردی علم در فن عاشق کشی آخر علم افراختی