مست شراب عشقش بی باده از عمادالدین نسیمی غزل 94

عمادالدین نسیمی

آثار عمادالدین نسیمی

عمادالدین نسیمی

مست شراب عشقش بی باده مست باشد

1 مست شراب عشقش بی باده مست باشد بی باده مست یعنی مست الست باشد

2 دست نگار دارم در دست، کی بریزد دستی که بر کف او را زین گونه دست باشد

3 آن را که روی ساقی باشد شراب و ساغر حق را به حق پرستد کی می پرست باشد

4 آن را که در سر افتد زین سرو سایه روزی چرخ بلند پیشش کوتاه و پست باشد

5 اسرار چشم مستش روزی که فاش گردد بازار زاهدان را روز شکست باشد

6 عشق است هست مطلق یعنی حقیقت حق هستی ندارد آن کو بی عشق هست باشد

7 شست است زلف خوبان در بحر عشق زانرو پیوسته ماهی جان جویان شست باشد

8 ذوق شراب و شاهد دانی که می شناسد؟ آن کز می حقیقت پیوست مست باشد

9 آن کز سر دو عالم برخاست چون نسیمی او را به عشق دلبر دایم نشست باشد

عکس نوشته
کامنت
comment