- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مست از شراب عشق کن این عقل دوراندیش را از تو گدایی میکند، خیری بده درویش را
2 ای نور ایمان روی تو، وی جمله احسان خوی تو ای کعبه جان کوی تو، خیری بده درویش را
3 دست و دلی دارم تهی و ز نار غم خواهم بهی درویشم و شی ء اللهی، خیری بده درویش را
4 ای جمله جانها ریش تو،افتاده سرها پیش او ای جان ما درویش تو، خیری بده درویش را
5 ای هر دو عالم جود تو،ای نفس ما خشنود تو ای بود ما از بود تو، خیری بده درویش را
6 ای شاهد فرد احد،ای مالک ملک ابد امید می دارد خرد، خیری بده درویش را
7 دل با تو دارد حالتی، خواهد ز وصلت شربتی بر جان او نه منتی، خیری بده درویش را
8 غایت ندارد آن کرم،قاسم گدا شد لاجرم ای پادشاه محتشم، خیری بده درویش را