- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مست از درم درآمد دوش آن مه تمام دربر گرفته چنگ و به کف برنهاده جام
2 بر روز روشن از شب تیره فکنده بند وز مشک سوده بر گل سوری نهاده دام
3 آهنگ پست کرده به صوت حزین خویش شکر همی فشانده ز یاقوت لعلفام
4 گفتی که لعل ناب و عقیق گداخته است درجام او ز عکس رخ او شراب خام
5 بنشست بر کنار من و باده نوش کرد آن ماه سروقامت و آن سروکش خرام
6 گفت ای کسی که در همه عمر از جفاء چرخ با من شبی به روز نیاوردهای به کام
7 اینک من و تو و می لعل و سرود و رود بیزحمت رسول و فرستادن پیام
8 با چنگ بر کنار بد اندر کنار من مخمور تا به صبح سفید از نماز شام
9 در گوشهای که کس نبد آگه ز حال ما زان عشرت به غایت و زان مستی تمام
10 نه مطرب و نه ساقی و نه یار و نه حریف او بود و انوری و می لعل والسلام