مست و خرابم ساقیا در بازکن از اسیری لاهیجی غزل 40

اسیری لاهیجی

آثار اسیری لاهیجی

اسیری لاهیجی

مست و خرابم ساقیا در بازکن میخانه را

1 مست و خرابم ساقیا در بازکن میخانه را بهر خمارم از کرم پرکن دگر پیمانه را

2 مستم ز جام عشق تو دیوانه ام از شوق تو بنمارخ و دیوانه تر گردان من دیوانه را

3 از چشم مست جادوت صد فتنه در هر گوشه است پندی بروی خوش بگو، آن نرگس مستانه را

4 گریار میخواهی بیا،می خواره و قلاش شو بر پای مستان سربنه، بگذار این افسانه را

5 آن باده صاف بقا مینوش از جام فنا بشنو بگوش جان و دل، پند خوش رندانه را

6 چون عقل را بیگانگی پیوسته شد با عاشقی تو آشنای عشق شو، بگذار آن بیگانه را

7 زان بحرمی جویی روان سازم دگر در ملک جان معمورتر ز اول کنم، باز این ده ویرانه را

8 با چنگ و عود و ارغنون آیم بمیخانه درون آرایم از معشوق و می خوش مجلس شاهانه را

9 دیدیم از عین العیان،همچو(ن) اسیری در جهان ما بزمگاه عشق او هم کعبه هم بتخانه را

عکس نوشته
کامنت
comment