1 دوشینه فتادم به رهش مست و خراب از نشهٔ عشق او نه از بادهٔ ناب
2 دانست که عاشقم ولی میپرسید این کیست، کجایی است، چرا خورده شراب
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 اولم رام نمودی به دل آرامیها آخرم سوختی از حسرت ناکامیها
2 تو و نوشیدن پیمانه و خشنودی دل من وخاک در میخانه و بدنامیها
1 چنان بر صید مرغ دل فکند آن زلف پرچین را که شاهی افکند بر صعوهٔ بیچاره شاهین را
2 گهی زلفش پریشان میکند یک دشت سنبل را گهی رخسارش آتش میزند یک باغ نسرین را
1 تا در پی دهانش بگذاشتم قدم را گفتم به هر وجودی کیفیت عدم را
2 محمود بوسه میزد پای ایاز و میگفت بنگر چه میکند عشق سلطان محتشم را
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به