دوشم ز در آن شمع دلفروز از جهان ملک خاتون غزل 596

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

دوشم ز در آن شمع دلفروز درآمد

1 دوشم ز در آن شمع دلفروز درآمد و آن تیره شب هجر نگارم به سر آمد

2 عمریست بپروردمش از آب دو دیده تا قامت آن سرو دلارا به بر آمد

3 من منتظر وعده آن عمر گرامی تا همچو سهی سرو شبی در گذر آمد

4 گفتم که زدم ناله بسی در شب هجران المنة لله که چنین کارگر آمد

5 امسال ز خون جگر ماست تو دانی کاین گلبن مقصود جهان بارور آمد

6 لیکن چه توان کرد نصیب من از آن گل یا خار جفا یا همه خون جگر آمد

7 من خسته به هجران قدمی بر سر ما نه تا بانگ برآرند که عمرش به سر آمد

عکس نوشته
کامنت
comment