- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دوشم ز در آن شمع دلفروز درآمد و آن تیره شب هجر نگارم به سر آمد
2 عمریست بپروردمش از آب دو دیده تا قامت آن سرو دلارا به بر آمد
3 من منتظر وعده آن عمر گرامی تا همچو سهی سرو شبی در گذر آمد
4 گفتم که زدم ناله بسی در شب هجران المنة لله که چنین کارگر آمد
5 امسال ز خون جگر ماست تو دانی کاین گلبن مقصود جهان بارور آمد
6 لیکن چه توان کرد نصیب من از آن گل یا خار جفا یا همه خون جگر آمد
7 من خسته به هجران قدمی بر سر ما نه تا بانگ برآرند که عمرش به سر آمد