- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مکن تو روی چو خورشید خود نهان از من که در فراق برآمد دو صد فغان از من
2 روان به پای تو کردم دلی که بود مرا قرار و صبر و خرد بستدی روان از من
3 چو سرو ناز اگر سوی باغ بخرامی به جای زر به نثار قدت روان از من
4 صبا برو بر یار شکسته پیمانم بپرس دلبر ما را به صد زبان از من
5 پس از سلام و تحیت چو بی شمار دهی بگو بگوی خدا را به دلستان از من
6 که رفت تا تو برفتی قرار از دل ما چراست آن رخ زیبا چنین نهان از من
7 گذشت عشق من و تو ز خسرو و شیرین از آن زنند به هر کوچه داستان از من
8 به هجر روی تو بس ناتوان و مسکینم ببرد عشق رخت طاقت و توان از من
9 چو نیست هیچ نصیبم ز شادی شب وصل ملول من ز جهان در غم و جهان از من