- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نمی پرسی ز غمناکان، دلت شاد است پنداری؟! ز فکر بیدلانت، خاطر آزاد است پنداری
2 چنان ترسیده چشمم از گرفتاری درین گلشن که شاخ گل بچشم دست صیاد است پنداری
3 نشد از خنده ی خسرو، تسلی خاطر شیرین؛ هنوزش گوش بر فریاد فرهاد است پنداری
4 بباغم زد شب آتش در دل، آن مرغی که مینالید گذارش پیش ازین در دامی افتاده است پنداری
5 پس از عمری که یادم کرد، از حالم نمی پرسد؛ هنوزش گفتگوی غیر، در یاد است پنداری!
6 مرا قاصد چو دید، از نامه اش در گریه، شد خندان ز بانی نیز پیغامی فرستاده است پنداری
7 ز ذکر صوفیان، نگرفت رونق خانقاه آذر! خرابات از خرابی تو، آباد است پنداری!