1 اندیشه مکن به کارها در بسیار کاندیشه بسیار بپیچاند کار
2 کاری که به رویت آید آسان بگزار ور نتوانی به کاردانان بسپار
1 زلفین سیاه آن بت زیبا گشته است طراز روی چون دیبا
2 آن سرو که نیستش کسی همسر وان ماه که نیستش کسی همتا
1 دوش در روی گنبد خضرا مانده بود این دو چشم من عمدا
2 لون انفاس داشت پشت زمین رنگ زنگار داشت روی هوا