1 یک ذره زحد خویش بیرون نشود خودبینان را معرفت افزون نشود
2 آن فقر که مصطفی بر آن فخر آورد آنجا نرسی تا جگرت خون نشود
1 ای خالق خلق رهنمایی بفرست بر بندهٔ بینوا نوایی بفرست
2 کار من بیچاره گره در گرهست رحمی بکن و گره گشایی بفرست
1 ای دل غم عشق از برای من و تست سر بر خط او نه که سزای من و تست
2 تو چاشنی درد ندانی ورنه یکدم غم دوست خونبهای من و تست
1 غم عاشق سینهٔ بلا پرور ماست خون در دل آرزو ز چشم ترماست
2 هان غیر، اگر حریف مایی پیش آی کالماس بجای باده در ساغر ماست
1 ای دلبر ما مباش بی دل بر ما یک دلبر ما به که دو صد دل بر ما
2 نه دل بر ما نه دلبر اندر بر ما یا دل بر ما فرست یا دلبر ما