- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از بتان مثل تو کافر ماجرایی برنخاست خان و مان بر هم زنی شوخ بلایی برنخاست
2 بر سر کوی تو چندانی که نالیدم به درد هیچ از کهسار تمکینت صدایی برنخاست
3 شب که راهش از خیالت بر دم شمشیر بود پای دل لغزیید و از کس های هایی برنخاست
4 بر در دلهای مردم حلقهٔ الفت زدم زان میان هرگز صدای آشنایی برنخاست
5 بر در دلهای مردم حلقهٔ الفت زدم زان میان هرگز صدای آشنایی برنخاست
6 طینت پروانه و من گویی از یک عالم است هرگزم در سوختن از لب صدایی برنخاست
7 دوستان داد از سبکرفتاری عهد شباب شد به نیرنگی کز او آواز پایی برنخاست
8 گر زسامان بگذری کارت بسامان می شود تا نشد عریان ز برگ از نی نوایی برنخاست
9 تاکنون جویا پی تاراج دل چون شوخ من جنگجویی آفتی عاشق جفایی برنخاست