چو آفتاب نکند از رخ زمانه از کمال خجندی غزل 54

کمال خجندی

آثار کمال خجندی

کمال خجندی

چو آفتاب نکند از رخ زمانه نقاب

1 چو آفتاب نکند از رخ زمانه نقاب بریز در قدح گوهرین عقیق مذاب

2 خروش ناله مستان به گوش او نرسید و گرنه مردم چشمش کجا شدی در خواب

3 چو مطرب غم او چنگ زد به دامن من از گوشمال جفا ناله می کنم چو رباب

4 از جیب پیرهن اندام نازنین بینش چنانکه از تنه شیشه قطره های گلاب

5 اگرچه ریختن خون به حکم شرع خطاست بریز خون صراحی که هست عین صواب

6 بیا به جان و سر خود که دردمندان را به مرهمی که توانی زمان زمان دریاب

7 مگر که در سر زلفین او وزید صبا که می وزد ز گلستان نسیم عنبر ناب

8 ترا به چشمه حیوان چرا کنم تشییه که هست تشنه لعل تو گوهر سیراب

9 کنون که جور فراق از تو بر کمال آمد ز دست دیده فتادم چو کاسه بر سر آب

عکس نوشته
کامنت
comment