قدم برون نگذارم ز آستانهٔ از سلیم تهرانی غزل 693

سلیم تهرانی

آثار سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

قدم برون نگذارم ز آستانهٔ خویش

1 قدم برون نگذارم ز آستانهٔ خویش چو آینه همه عمرم چراغ خانهٔ خویش

2 به کار خویش کنم ناله، گو کسی مشنو کمان کشیده‌ام، اما خودم نشانهٔ خویش

3 چو مرغ باش در آیین عافیت‌طلبی که وقت شام چو شد، می‌رود به خانهٔ خویش

4 چگونه سر زند از دل نوای آزادی مرا که حلقهٔ دام است آشیانهٔ خویش

5 به دست خویش کن اصلاح خود، که مغروران به موی خود نگذارند غیر شانهٔ خویش

6 چه فرق از وطن و غربت، این چنین که منم چو عکس آینه، دایم غریب خانهٔ خویش

7 به زیر چرخ، ترقی سلیم ممکن نیست در آسیا نتوان سبز کرد دانهٔ خویش

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر