1 نماند باده و آن تندخو نمیآید بهار آمد و گل رفت و او نمیآید
2 خمار همچو منی را شکستن آسان نیست کجاست خم که ز دست سبو نمیآید
3 چه سود جلوهٔ خوبان، که از حجاب مرا نظر بر آینه کردن ز رو نمیآید
4 چو فاخته نکنم یاد نالهای هرگز که موج سرمه ز دل تا گلو نمیآید
5 ز شوخچشمی گلهای این چمن، بلبل ز بس که تر شده، پرواز ازو نمیآید
6 سلیم مشکل اگر افتدم گذر به وطن به سوی چشمه دگر آب جو نمیآید