در آن چمن که تو دیدی گلی ببار از قاسم انوار غزل 297

قاسم انوار

آثار قاسم انوار

قاسم انوار

در آن چمن که تو دیدی گلی ببار نماند

1 در آن چمن که تو دیدی گلی ببار نماند خزان درآمد و سر سبزی بهار نماند

2 ز پای دار و سر تخت قصه کمتر گوی که این کرامت و آن غصه پایدار نماند

3 ز مستعار جهان مست عار بود حکیم ز مستعار چو بگذشت مست عار نماند

4 تو اختیار بجانان گذار و جان پرور که بخت یار شد آنرا که اختیار نماند

5 چو باد حادثه تن را غبار خواهد کرد خنک کسی که ازو بر دلی غبار نماند

6 حدیث شکر و شکایت کنیم در باقی که رنگ لاله فرو ریخت،نوک خار نماند

7 قرار جان بوصال تو بود قاسم را ولی چه سود؟ که آن نیز برقرار نماند

عکس نوشته
کامنت
comment