- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دعوی عشق جانان در هر دهان نگنجد وصف جمال رویش در هر زبان نگنجد
2 نور کمال حسنش در هر نظر نیاید شرح صفات ذاتش در هر بیان نگنجد
3 عز جلال وصلش جبریل در نیابد منجوق کبریایش در لامکان نگنجد
4 عکسی ز تاب نورش آفاق بر ندارد فیضی ز فضل جودش در بحر و کان نگنجد
5 سیمرغ قاف عشقش از بیضه چون بر آید مرغی است کاشیانش در جسم و جان نگنجد
6 یک ذره بار حکمش کونین بر نتابد یک نکته راز عشقش در دو جهان نگنجد
7 یک شعله نار قهرش هفتم سقر بسوزد یک لعمه نور لطفش در هشت جنان نگنجد
8 خوناب عاشقانش روی زمین بگیرد وافغان بیدلانش در آسمان نگنجد
9 آن را که بار یابد در بارگاه وصلش در هر مکان نیابی در هر زمان نگنجد
10 شکرانه چون گزارم کامروز یار با من ز آن سان شده که مویی اندر میان نگنجد
11 گویند راز وصلش پنهان چرا نداری پنهان چگونه دارم کاندر نهان نگنجد
12 گفتی ز وصل رویش با ما بده نشانی این خود محال باشد کاندر نشان نگنجد
13 «نجما» حدیث وصلش زنهار تا نگویی کان عقل در نیابد و اندر دهان نگنجد
14 از گفت و گو نیابد وصلش کسی محال است بحر محیط هرگز در ناودان نگنجد