دعوی عشق از نجم‌الدین رازی مجموعهٔ اشعار 8

نجم‌الدین رازی

آثار نجم‌الدین رازی

نجم‌الدین رازی

دعوی عشق جانان در هر دهان نگنجد

1 دعوی عشق جانان در هر دهان نگنجد وصف جمال رویش در هر زبان نگنجد

2 نور کمال حسنش در هر نظر نیاید شرح صفات ذاتش در هر بیان نگنجد

3 عز جلال وصلش جبریل در نیابد منجوق کبریایش در لامکان نگنجد

4 عکسی ز تاب نورش آفاق بر ندارد فیضی ز فضل جودش در بحر و کان نگنجد

5 سیمرغ قاف عشقش از بیضه چون بر آید مرغی است کاشیانش در جسم و جان نگنجد

6 یک ذره بار حکمش کونین بر نتابد یک نکته راز عشقش در دو جهان نگنجد

7 یک شعله نار قهرش هفتم سقر بسوزد یک لعمه نور لطفش در هشت جنان نگنجد

8 خوناب عاشقانش روی زمین بگیرد وافغان بیدلانش در آسمان نگنجد

9 آن را که بار یابد در بارگاه وصلش در هر مکان نیابی در هر زمان نگنجد

10 شکرانه چون گزارم کامروز یار با من ز آن سان شده که مویی اندر میان نگنجد

11 گویند راز وصلش پنهان چرا نداری پنهان چگونه دارم کاندر نهان نگنجد

12 گفتی ز وصل رویش با ما بده نشانی این خود محال باشد کاندر نشان نگنجد

13 «نجما» حدیث وصلش زنهار تا نگویی کان عقل در نیابد و اندر دهان نگنجد

14 از گفت و گو نیابد وصلش کسی محال است بحر محیط هرگز در ناودان نگنجد

عکس نوشته
کامنت
comment