با مرد یاوه گوی راز خود آشکار مکن. ,
2 مکن راز با مردم یاوه کوی که رازت پراکنده سازد به کوی
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 شکست دستی کز خامه بینگار آورد نگارها ز سرکلک زرنگار آورد
2 شکست دستی کاندر پرند روم و طراز هزار سحر مبین هردم آشکار آورد
1 تن زنده والا به ورزندگی است که ورزندگی مایهٔ زندگی است
2 به ورزش گرای وسرافراز باش که فرجام سستی سرافکندگی است
1 امیر مشرق امروز عرض لشکرکرد زمین ز لشکر خود عرضگاه محشرکرد
2 چو خنگ دولت اوپای بر زمین بنهاد سنان رایت او سر ز آسمان برکرد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به