- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به سوی خویش مرا رخصت گذر ندهی وگر به خود گذرم فرصت نظر ندهی
2 خوشم بدین که به دریوزه بر درت گذرم مراد خاطر من گر دهی و گر ندهی
3 بهای بوسه نهی نقد جان چه خوش باشد کزین معامله با دیگران خبر ندهی
4 گهی که بخش کنی غم خدا جزات دهاد اگر نصیب من از جمله بیشتر ندهی
5 مباد کس که به خواب آیدت ازان ناله که شب ز ناله من تن به خواب درندهی
6 به قد تو نخل تر و تازه ای و لب رطب است عجبتر آنکه به ما غیر خار بر ندهی
7 مزاج یار لطیف است جامی آن بهتر که لب ز نطق ببندی و درد سر ندهی