1 تا ظن نبری که مشکلی نیست مرا در هر نفسی درد دلی نیست مرا
2 مشکلتر ازین چیست؟ که ایام شباب ضایع شد و هیچ منزلی نیست مرا
1 عشق، شوری در نهاد ما نهاد جان ما در بوتهٔ سودا نهاد
2 گفتگویی در زبان ما فکند جستجویی در درون ما نهاد
1 هر که را جام می به دست افتاد رند و قلاش و میپرست افتاد
2 دل و دین و خرد زدست بداد هر که را جرعهای به دست افتاد
1 هر دلی کو به عشق مایل نیست حجرهٔ دیو خوان، که آن دل نیست
2 زاغ گو، بیخبر بمیر از عشق که ز گل عندلیب غافل نیست