مکن به روی دلارام من نظر گستاخ از سعیدا غزل 205

مکن به روی دلارام من نظر گستاخ

1 مکن به روی دلارام من نظر گستاخ مرو چو خس به دم اژدر شرر گستاخ

2 به در کند ز جهانت فلک به رخ زردی چو آفتاب روی گرچه در به در گستاخ

3 چو زلف یار مبادا سیاه کجدستی به زور شانه به آن مو شود کمر گستاخ

4 به موج چین جبین بتان مشو حیران مرو ز جهل به دریای پرخطر گستاخ

5 نظر به ابروی او می کنی ز جان بگذر مشو مقابل شمشیر، بی سپر گستاخ

6 من فقیر چه سازم به آن چنان یاری که کس به او نشود جز به سیم و زر گستاخ

7 به جان خویش سعیدا تو خود زدی آتش بگفتمت که به آن رو مکن نظر گستاخ

عکس نوشته
کامنت
comment