گوش بر افسانه اغیار از آشفتهٔ شیرازی غزل 928

آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

گوش بر افسانه اغیار سنگین‌دل مکن

1 گوش بر افسانه اغیار سنگین‌دل مکن کار را بر خویش و بر ما ای صنم مشکل مکن

2 ما رضای دوست را بر خود مقدم داشتیم بی‌سبب در حق ما اندیشه باطل مکن

3 ما ز تو یک لحظه‌ای آرام جان غافل نه‌ایم این تغافل را بِهِل خود را ز ما غافل مکن

4 جاهلند اهل هوس در علم و عشق و عاشقی گوش جز بر قول رند عالم کامل مکن

5 نیست در عهد جوانان و نظربازان ثبات ای پسر جز خدمت پیران صاحبدل مکن

6 چون به بحرت گوهر مقصود می‌افتد به کف با وجود در دگر اندیشه ساحل مکن

7 نقش رویت ای صنم در کعبه دل جا گرفت زآب بی‌مهری ز دل این نقش را زایل مکن

8 نیست جاهل در میان ما و جانان غیر جان گر دهد جانانه بارت بیم از جاهل مکن

9 حاصل کون و مکان آشفته مهر مرتضی است عمر خود را صرف هر سودای بی‌حاصل مکن

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر