- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مکن از حرف دشمن بیوفا ترک وفاداران نه یار است آنکه از حرف غرض کو رنجد از یاران
2 ندارم با اسیران دگر نسبت بدان قدرم که در دامت منم سرحلقه خیل گرفتاران
3 خدا را چارهام کن کامد از دردت بلب جانم که بدنامی است از بهر طبیبان مرگ بیماران
4 نسوزم چون بداغ شوق وصلت کافکند آتش بجان دانه لب تشنه شوق حسرت باران
5 سیه شد همچو شب روزم ز خوبان این سزای آن که جوید پرتو مهر و وفا زین ماه رخساران
6 مزن لاف وفا پیمان ما مشکن مکن کاری که نه شرط وفا باشد نه آئین وفاداران
7 دل از وصلش بکن مشتاق کان در گران قیمت به دست مفلسی کی افتد از جوش خریداران