- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای که ندانی که چیست حالِ من و یارِ من بیش ملامت مکن غافلی از کارِ من
2 چند بطون و ظهور عاشق و عینِ حضور منتظران را وقوف نیست بر اسرارِ من
3 از من و از خود مگو کز شرفِ یار من نیست ملک را مجال در حرمِ یار من
4 مملکتِ جان و دل وقفِ غمش کردهام عشق گواهی دهد بر خط و اقرارِ من
5 عشق مرا هرکسی تهمتِ دیگر نهد بیخبر از من که چیست شیوه و هنجارِ من
6 با که توان گفت باز آنچه مرا کشف شد زآن که نیارد کسی طاقتِ گفتارِ من
7 گر شود آگه که چیست در دلِ پر آتشم جامه بسوزد چو پوست بر بدنِ زارِ من
8 هرکس از آنجا که اوست مینهدم تهمتی هرچه بتر گو بگو کم غم و تیمارِ من
9 حاسدِ شوریده بخت گر غرضی میکند نیست تفاوت مرا گو بکن انکارِ من
10 طرفه نباشد که خام عیب نزاری کند سوخته داند که چیست آتش هموارِ من